Thursday, February 26, 2009
بازم یه سال دیگه بزرگتر شدم
برام خیلی عجیبه که تو یه روز، فقط یه روز
احساس می کنم یک سال بزرگ شده ام
شاید هم روز تولد یه تلنگریه، یه یادآوری برای این که یادت بیاد که
روزها چه تند تند می گذره
یا یه یادآوری برای این که ببینی
چقدر امسالت با پارسالت فرق کرده

امسال برای من خیلی متفاوت بود
هر سال با سال دیگه متفاوته
ولی امسال متفاوت-تر بود !

روز تولدم رو دوست دارم
همیشه داشتم ، حالا هم دارم
ولی هر سال
یه احساس دیگه هم قاطیش می شد
گاهی ذوق زدگی، گاهی دلسردی
گاهی دلتنگی ، گاهی شعف

امسال اما
بی تفاوتم
حس می کنم زندگی رو مثل یه مشت شن
- از این شنهای بادی کویر -
تو مشتم گرفتم
در حالی که داره به سرعت از لای انگشتام می ریزه
و من
فقط دارم ریختنشو نگاه می کنم
فقط نگاه می کنم
بی تفاوت
نظر؟

  Thursday, February 12, 2009
تا به کی باید رفت
از دیاری، به دیاری دیگر
نتوانم، نتوانم جستن
هر زمان عشقی و یاری دیگر
کاش ما آن دو پرستو بودیم
که همه عمر سفر می کردیم
از بهاری به بهاری دیگر


"فروغ"
نظر؟