Saturday, December 20, 2008
با یاد تو
بر می خیزم
هر صبح
از گرانسنگ ترین رویاها
تا شاید ناگاه
از پس پرده و پنجره و آیینه
تو در آیی
همچون خورشید
وسپس آنگاه
که جای خالی تو را می بینم
لیموی لبان مرگ را
با دندان عطشم
می فشرم
با یاد تو هر صبح
بر می خیزم
تا آن دم
که بالشم خشت شود
پرویز حسینی
چهار سال گذشت.
نظر؟