Monday, December 08, 2008
ای بهار سبز دور از دسترس
محو پاییزم به فریادم برس
بر تنم زخم تبرها را ببین
دست باد،این برگ و برها را ببین
نخل احساسم، ولی بی برگ و بار
چشم در راه توأم آه ای بهار
فصل فصلم قحطی عطر گل است
قحطی آواز ترد بلبل است
تشنۀ یک جرعه بوی شبنمم
زیر بار خشکسالی ها خمم
ها ببین متروکم از اهل نظر
خشک و خالی بی شمیم و برگ و بر
رفته ام از یاد سبز هر چه باغ
هیچکس از من نمیگیرد سراغ
خواب دیدم یک سحر از شرق نور
می کنی از خلوت سردم عبور
با تو احساس تکامل می کنم
می شوم سرسبز و هی گل می کنم
ای که داری عطر یاس و اطلسی
" کی به فریاد دل من می رسی؟"

محمد رحیمی
نظر؟