Wednesday, May 16, 2007
به رویای پرنده ها راهمان نمی دهند
همین مختصر که تو
در من اوج می گیری و
من
که از کف دستانت
جرعه ای می نوشم
بس مان است
دنیا
از رنج ما چه عایدش می شود؟
نیمه شبی از این همه شبهای بی چراغ
دلهامان را بر شاخه ای می آویزیم
تا باد
غمهایش را ببرد
به رویای پرنده ها کاری نداشته باش
فعلا
دنبال چند واژۀ روشن باش
و جرعه ای که از کف دستانت می نوشم
به دنیا هم لازم نیست چیزی بگوییم
او می تواند
روی بخشش و مهربانی ما
حساب کند
حافظ موسوی
نظر؟